شعر در مورد ذات انسان
شعر در مورد ذات انسان
شعر در مورد ذات انسان ,شعر درباره ذات انسان,شعر برای ذات انسان,شعر در باره ذات انسان,شعر با ذات انسان,شعر درمورد ذات انسان,شعر با کلمه ذات انسان,شعر با کلمه ی ذات انسان,شعری در مورد ذات انسان,شعری درباره ذات انسان,شعر درباره ی ذات انسان
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد ذات انسان برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
برای انسان چه دردی کشندهتر
از «بی خبری» است
شعر در مورد ذات انسان
انسان «حیوان» آزاد است؛ یعنی اختیار و اراده دارد و این اختیار و اراده است
که او را با طبیعت بیگانه میکند و از حیوانات جدا میسازد و به خدا، اراده مطلق آفرینش، «همانند
شعر درباره ذات انسان
آدمی یعنی آزادی و رشد، یعنی تنوع و درگیری. اگر آزادی و تنوع و درگیری و تضاد را از زندگی برداریم،
نه تکاملی خواهیم داشت و نه معنی بودن و زندگی کردن که ویژه آدمی است
شعر برای ذات انسان
به انسانی که گرسنه است، از معنویت سخن گفتن
و از کمال ارزشهای اخلاقی دم زدن، فریب و فاجعه است
شعر در باره ذات انسان
فرد کتابی است
که تاریخ خویش را در خود نوشته دارد
شعر با ذات انسان
انسان، آئینهای که تاریخش را در خود منعکس میکند، خمیره بیشکل و بیصفت و بیرنگی است
که تاریخ شکل و صفت و رنگ بدان داده است و ظرفی [است] خالی که تاریخ آن را پر کرده
شعر درمورد ذات انسان
خوشبینی انسان در تاریخ
زاییده جهلش نسبت به خویش است
شعر با کلمه ذات انسان
مقصود از انسان، نه آن نوع حیوان ناطقی است که علوم طبیعی و بیولوژی از آن سخن میگویند،
بلکه مقصود آن خودآگاهی، آگاهی، و ارادهی آزادی است که: تصمیم میگیرد، انتخاب میکند.
انسان همواره در انتخاب کردن است
شعر با کلمه ی ذات انسان
ای نسخه اسرار الهی که تویی و ای آینه جمال شاهی که تویی بیرون ز تو نیست
هرچه در عالم هست از خود بطلب آن چه خواهی که تویی
شعری در مورد ذات انسان
از همان روزی که دست حضرت قابیل , گشت آلوده به خون حضرت هابیل … از همان روزی که فرزندان آدم,
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید… آدمیت مرده بود… گرچه آدم زنده بود .
شعری درباره ذات انسان
از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند … وز همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند…
آدمیت مرده بود… گرچه آدم زنده بود .
شعر درباره ی ذات انسان
حکایت ما آدم ها … حکایت کفشاییه که … اگه جفت نباشند … هر کدومشون … هر چقدر شیک باشند …
هر چقدر هم نو باشند … تا همیشه … لنگه به لنگه اند …
شعر در مورد ذات انسان
کاش … خدا وقتی آدم ها رو می آفرید … جفت هر کس رو باهاش می آفرید … تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها …
به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند …
شعر درباره ذات انسان
هرکجاهستی باش اسمانت ابی قسمتت شادابی
وتمام دلت ازغصه دنیاخالی
شعر برای ذات انسان
کاش حداقل جوانمردی میکردی
ومهربانیم رابهانه رفتنت نمیکردی
شعر در باره ذات انسان
اگرسهم من ازاین همه ستاره فقط سوسوی غریبیست,
غمی نیست همین انتظاررسیدن شب برایم کافیست
شعر با ذات انسان
هر موجودی در طبیعت “آن چنان است که باید باشد”،
و تنها انسان است که، هرگز آن چنان که باید باشد، نیست.
شعر درمورد ذات انسان
آدمی هرچه روح می گیرد،
و هرچه از آن که “هست” فاصله می یابد،
شعر با کلمه ذات انسان
اهمیت و ارج زندگی در همین است که موقت است،
تو باید جاودانگی خودت را در جای دیگری نشان بدهی
شعر با کلمه ی ذات انسان
هر از گاهی خودت را از ” خودت ” طلب کن
شاید گم شده باشی
شعری در مورد ذات انسان
اگر نمی توانیم مثل آدم زندگی کنیم
دست کم بکوشیم مثل حیوان زندگی نکنیم
شعری درباره ذات انسان
عجب زمانه ای …
شیرها پاکتی اند … پلنگ ها صورتی اند… قهرمانان دوپینگی اند
شعر درباره ی ذات انسان
عده کمی زندگی می کنند
مابقی فقط زنده ایم
شعر در مورد ذات انسان
در ازل پرتو حُسنت ز تجلّی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد جلوهای کرد
رُخت، دید مَلَک عشق نداشت عینِ آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
شعر درباره ذات انسان
شازده کوچولو پرسید: پس آدم ها کجا هستند؟ آدم در بیابان احساس تنهایی می کند
مار گفت: با آدم ها نیز آدم احساس تنهایی می کند!
شعر برای ذات انسان
تنها یک چیز است که همیشه مرا اندوهگین می کند،
و آن این است که می بینم بزرگ شده ام!
شعر در باره ذات انسان
ای کـــــــاش همه به جایی برسیـم که هر روز بگوئیــــــــم : ای فردا ،
هر چه می توانی کن که امروز را به تمامی زیسته ام …
شعر با ذات انسان
دو چیز شما را تعریف میکند: بردباری تان ، وقتی هیچ چیز ندارید ؛
و نحوه رفتارتان، وقتی همه چیز دارید .
شعر درمورد ذات انسان
آهسته بیا چیزی هم ننویس نظر هم نگذار همان که بخوانی بس است
من به بی محلی آدمها عادت دارم
شعر با کلمه ذات انسان
بــه بـــــودن هـــا ، دیـــر عـــادتـــ کن… ! و بــه نبــودن هـا ، زود …!
آدم هــا ، نـبودن را بهـتر بلـدنـــد
شعر با کلمه ی ذات انسان
گوسفندها بر این باورند که چوپان آنها را دوست دارد.
غافل از این که چوپان صمیمی ترین دوست قصاب است
شعری در مورد ذات انسان
شازده کوچولو می گفت : گل من ، گاهی بد اخلاق و کم حوصله و مغرور بود اما ماندنی بود …
این بودنش بود که او را تبدیل به گل من کرده بود
شعری درباره ذات انسان
شخصیت آدمها را از طریق کردارشان توصیف کنید
تا هرگز فریب گفتارشان را نخورید
شعر درباره ی ذات انسان
زندگی کوتاه نیست مشکل اینجاست که ما
زنــــــــــدگی را دیــــــــــر شـروع می کنیم
شعر در مورد ذات انسان
تنهاییم را با کســـی تقسیم نخواهم کرد…
یک بار تقسیم کردم چـــند بــــرابر شــــد…
شعر درباره ذات انسان
هر چقدر هم که ضعیف باشی
گاهی اوقات می توانی تکیه گاه باشی
شعر برای ذات انسان
کسى که تو را دوست دارد، از تو انتقاد مى کند
و کسى که با تو دشمنى دارد، از تو تعریف و تمجید مى کند
شعر در باره ذات انسان
خدایا… مهارت مراقبت از آنچه بما داده ای را در قلبمان قرار ده ،
زیرا ما در از دست دادن داشته هایمان استاد شده ایم!!!!
شعر با ذات انسان
راستی خدا دلم هوای دیروز را کرده
هوای روزهای کودکی را…
شعر درمورد ذات انسان
برای این که قومی خوب سواری بدهد
باید احساس انسان بودن از او گرفته شود
شعر با کلمه ذات انسان
تفاوت است بین چیزی که نمایش میدن هستن
و چیزی که واقعن هستن
شعر با کلمه ی ذات انسان
دنیا پر از آدمهای خوبیست
که کارهای بد می کنند!!
شعری در مورد ذات انسان
آنچه به پروردگار مدیونیم
دوست داشتن دیگران است
شعری درباره ذات انسان
ترس من از مردن و رفتن به آن دنیا
دیدن دوبارهی آدمهای این دنیا ست
شعر درباره ی ذات انسان
هرگز وقتمان روصرف کسی نکنیم
که مایل نیست لحظه ای از وقت خویش را صرف ما کند…
شعر در مورد ذات انسان
تـــا زمــانــی کــه خــواستـه ای از کسـی نـــداری …
خــواستـــنـی هستـی !
شعر درباره ذات انسان
انسان , بیش از زندگی است
آنجا که زندگی پایان می یابد،اوادامه می یابد
شعر برای ذات انسان
همیشه که باشی، خسته می شوند؛
مردمانی که اگر نباشی، می گویند: بی معرفتی …!
شعر در باره ذات انسان
هنر انسانهای بزرگ این است که به دشواری کار نمی اندیشند
بلکه به عظمت آنچه خواهند یافت فکر می کنند .
شعر با ذات انسان
بهترین دوستم آینه است،
وقتی من گریه می کنم او نمی خندد
شعر درمورد ذات انسان
ایستادگی کن تا روشن بمانی
شمع های افتاده خامـوش می شوند
شعر با کلمه ذات انسان
هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند،
بدون تردید بهشت بر او واجب می شود.
شعر با کلمه ی ذات انسان
انسان کامل است که مجلی ذات اوست
مجموعه ای که جامع ذات و صفات اوست
شعری در مورد ذات انسان
آن کریمی تو که در دیده انسانیت
صورت ذات تو باشد اگر انسان باشد
شعر درباره ی ذات انسان
هر که باشد عارف ذات و صفات
شاید ار گوئی که او انسان بود
شعر در مورد ذات انسان
سه گونه نوع انسان را ممات است
یکی هر لحظه وان بر حسب ذات است
شعر درباره ذات انسان
من سخن در ذات یزدان رانده ام
بعد از آن مظهر به انسان خوانده ام
شعر برای ذات انسان
تمامی بهر انسان آفریدند
مر او را در دو عالم برگزیدند
شعر در باره ذات انسان
چون به او صاف خاص ظاهر شد
پیش انسان به ذات حاضر شد
شعر با ذات انسان
انسان کاملست که باقی بود به ذات
از جمله ممکنات که نفس پیمبرست
شعر درمورد ذات انسان
انسان مجازیند این نسناسان
پرهیز! ز انسان مجازی، پرهیز!
شعر با کلمه ذات انسان
تو ایشان را مدان انسان عاقل
که ایشانند مثل خر در آن گل
شعر با کلمه ی ذات انسان
صورت انسان دگر معنی آن دیگر است
صورت انسان مس و معنی انسان زرست
شعری در مورد ذات انسان
قوت او هر کهن پیکر شکست
نوع انسان را حصار تازه بست
شعری درباره ذات انسان
جمال عالم و انسان عین اهل ادب
که هیچ عین ندیدست مثل او انسان
شعر درباره ی ذات انسان
به است از دد انسان صاحب خرد
نه انسان که در مردم افتد چو دد
شعر در مورد ذات انسان
چو انسان نداند بجز خورد و خواب
کدامش فضیلت بود بر دواب؟
شعر درباره ذات انسان
نرم دار آواز بر انسان چو انسان زان که حق
«انکرالاصوات » خواند اندر نبی «صوت الحمیر»
شعر برای ذات انسان
عشقت از شیطان کند انسان واز انسان
ملک آدمی از پشم قالی سازد از نی بوریا
شعر در باره ذات انسان
هر که ز انسانست از انسان خوانمش
آنچنان انسان بسی به از پری
شعر با ذات انسان
همه از ذات خود پیوسته آگاه
وز آنجا راه برده تا به درگاه
شعر درمورد ذات انسان
از علوم ظاهری ترسان شوی
وز علوم باطنی انسان شوی
شعر با کلمه ذات انسان
زندگی از علم انسان یافته
علم حق خود علم صرف و نحو نیست
شعر در مورد ذات انسان
- ۰ نظر
- ۲۲ فروردين ۹۷ ، ۰۵:۳۰